ماجرا از زبان غلامحسین

دلنوشته ۰۳ مرداد ۱۳۹۹

غلامحسین کریمی که یک کارگر ساده است در خانه‌ای استیجاری زندگی می‌کردند. غلامحسین و مرضیه، یک دختر و دو پسر دارند؛ نرگس،محمد باقر و امیر . زندگی ساده این خانواده پر از شادی و خوشی بود تا این‌که آن اتفاق هولناک افتاد. سال ۱۳۹۴ آتش‌سوزی مهیبی در هیأت رخ داد که شعله‌هایش به خانواده غلامحسین هم رسید. پدر و مادر و دختر،‌ هر سه از ناحیه دست و صورت و بدن سوختند. اما شدت سوختگی در نرگس بیشتر بود. خوشبختانه پسرها بیرون از خانه بودند و آسیب ندیدند. تنها آرزوی پدر و مادر این است که هرچه زودتر صورت دخترشان خوب شود. شب حادثه نرگس را به بیمارستان شهدای یافت‌آباد و پدر و مادرش را به بیمارستان مطهری بردند. پدر بعد از ۱۴روز از بیمارستان مطهری مرخص شد، اما نرگس و مادرش ۳۵روز در بیمارستان بودند.

مادر که آن شب، شاهد سوختن نرگس بود دلش می‌خواست هرچه زود تر او را ببیند و نمی‌دانست که چهره نرگس به شدت سوخته است و به او می‌گفتند که فقط دست‌های نرگس سوخته است. وقتی در خانه همدیگر را دیدند، مادر گریه می‌کرد و می‌گفت نرگس دختر خوشگلم، خدا بزرگ است و صورت زیبایت خوب می‌شود. نرگس هم می‌گفت مامان گریه نکن. من دوباره خوب می‌شوم. صورتم خوب می‌شود. دکترها جوابم کرده بودند و می‌گفتند دوام نمی‌آورد. حالم خیلی بد بود. شیلنگ در گلویم بود. خواب دیدم یک پرستار با لباس سفید آمد دستم را گرفت و مرا به صحرایی برد. گفتم کجا می‌رویم؟ فقط می‌گفت بیا برویم. همین‌طور که داشتیم می‌رفتیم، رسیدم به یک ضریح. گفتم اینجا کجاست؟ گفت این ضریح امام رضاست. گفتم یا امام رضا من شفایم را از تو می‌خواهم. باز دوباره رفتیم رسیدیم به یک پل و بعد به یک ضریح دیگر. گفتم اینجا کجاست؟ گفت ضریح امام حسین است. گفتم یا امام حسین، من شفایم را از تو می‌خواهم. من در هیأت شما سوختم. همان‌جا بود که من حالت تهوع گرفتم. دکترها با پرستارها آمدند بالای سرم . شیلنگ را از گلویم بیرون کشیدند و هرچه دود در گلویم بود، آمد بیرون. دکترها گفتند خطر رفع شده است و از آن لحظه به بعد خوب شدم و تنفسم بهتر شد. غلامحسین و همسرش همیشه دعا می‌کنند هیچ خانواده و بچه‌ای در این دنیا گرفتار مریضی و حادثه نشود و از خداوند می‌خواهند به همه دکترها و پرستارها سلامتی بدهد که واقعا برای مریض‌ها زحمت می‌کشند.


با ققنوس همراه شوید: