پرواز ابدی ققنوس میخواهیم از یک شیرمرد دهه هشتادی بنویسیم، از قهرمان ملی که ققنوسوار در آتش سوخت و به آسمانها پرکشید. از بزرگمرد کوچکیکه قهرمانانه به دل حادثه رفت. ماجرای غمبار علی شب ۱۸ شهریورماه رقم خورد. او آن شب مهمان خانه خالهاش در ایذه بود که خانه همسایه ناگهان به خاطر انفجار پیکنیک آتشگرفت. دو زن میانسال سعی کردند آتش را خاموش کنند، اما تلاششان راه به جایی نبرد و شروع به جیغ زدن کردند تا شاید کسی به کمکشان بیاید.
علی در خانه بود که ناگهان صدای جیغهای دو زن را شنید. بدون ذرهای تردید به سرعت کفشهایش را پوشید و به در خانه همسایه رفت. شعلههای سرکش آتش دنبال طعمه میگشت. علی پیکنیک را برداشت و آن را برعکس کرد، اما گاز مایع روی خودش نشتکرد و شعلههای بیرحم آتش جسم نحیف علی را در آغوشگرفت. یکی از همسایهها که متوجه آتشسوزی شده بود، پتویی برداشت و با آن یکی از زنان را نجات داد، اما علی فراموش شد. پوست نحیف تن علی در میان آتش گداخته میسوخت، اما علی دم نمیزد، حتی از کسی کمک نخواست. یکی از بچههای خالهاش در را بازکرد و به علیگفت سریع به حمام و زیر دوش آب خنک برود.
دقایقی بعد و با ورود آتشنشانی و اورژانس، آتش خاموش شد و هر سه مصدوم به بیمارستان منتقل شدند. زنی که پیرتر بود فوت شد، اما دخترش سرپایی درمان شد. حکایت علی اما فرق داشت. ۹۱ درصد سوختگی، نتیجه سرشاخ شدن علی با آتش بیرحم بود. او ابتدا به بیمارستان سوانح و سوختگی آیتا... طالقانی منتقل شد، اما شدت سوختگی به حدی بالا بود که علی را به بیمارستان امام موسی کاظم(ع) اصفهان منتقل کردند. خبر شجاعت بیمثال علی به سرعت در رسانهها منتشر شد. خیلیها با بهت و ناباوری از شجاعت علی در فضای مجازی میگفتند:
- مرحبا به غیرتت.
- دعا میکنم خدا بهت سلامتی بده مرد بزرگ.
- خدایا خودت شفاش بده و به مادرش و جووونیش رحم کن.
دو روز بعد از حادثه، پدر علی در مصاحبه با ما گفت حالش خوب است و دکترها دارند تمام تلاششان را میکنند تا حال او بهتر شود. علی سرتا پا باندپیچی شده بود و همه نگرانش بودند. چند روز بعد فیلمی از علی در فضای مجازی پخش شد که نشان میداد حال او بهتر شده و حتی میتوانست صحبتکند. خبر رشادت و شجاعت بیمثال علی که پخش شد، مسوولان هم وارد میدان شدند تا سهمی هرچند ناچیز در بهبود وضعیت شیرمرد کوچک ایذهای داشته باشند.
۲۸ شهریور بود که دکتر احمد وحیدی، وزیرکشور، با استانداران اصفهان و خوزستان تماس گرفت و به آنها ماموریت داد تا وضعیت درمانی و هزینهای علی را پیگیری و نتیجه را به او گزارشکنند. با دستور وزیر، امیدها برای نجات علی افزایش پیدا کرد، اما فرشته مرگ بالای تخت علی خیمه زده بود.
در حالیکه خانواده علی و بسیاری از مردم ایران دست به دعا بودند، اما نیمه شب دوم مهرماه، ناگهان حال علی رو به وخامت گذاشت و علی ققنوسوار به آسمانها پرکشید.
دکتر جمشید نمازیراد، پزشک معالج بیمارستان امام موسی کاظم درباره فوت علیگفت: «علی از چهارشنبه حال عمومی مساعدی نداشت و تنفساش به سختی انجام میشد، در نهایت عفونت وارد خونش شد. سپس ارگانهای بدنش یکییکی از کار افتادند وکلیه و ریه دچار مشکل شدند. متاسفانه تلاش زیادی شد تا علی احیا شود، اما جوابگو نبود و او فوت شد.
او ادامه داد: چند بافت و ارگان اصلی بدن علی به طور پیوسته دچار مشکل شدند و زمانیکه فرد به این مرحله میرسد، هیچ کاری در زمینه سوختگی نمیتوان انجام داد و ۹۰ درصد مرگ و میر دارد. ۸۵ درصد سطح بدن علی سوخته بود و پیشرفتهترین مراکز درمانی هم نمیتوانستند هیچکاری برای او انجام دهند. فقط جاییکه بانک پوست داشته باشد، میتوانست سریع پوستش را جایگزینکند و این بانک پوست را فقط کشورهای خاصی در اختیار دارند.»
علیکه پرکشید، چند ساعت بعد خبر فوتش در فضای مجازی و رسانههای رسمیکشور منتشر شد. آه و اشک و حسرت بود که بر دل و زبان مردم جاری بود. - اسم این پسر باید به عنوان قهرمان در کتابهای درسی نوشته بشه. - آفرین به غیرت و مردونگیش.کاش زنده بود و الگویی میشد برای همنسلان خودش. - بمیرم برای دل پدر و مادرت. چی به تو یاد دادن که اینطور فداکاریکردی. خبر فوت علی تا بالاترین ردههای مسوولان هم بازتاب داشت تا آنجا که مخبر، معاون رئیس جمهور به نیابت از رئیسجمهور و در پیامی فوت علی را به خانوادهاش تسلیتگفت. آرزوی پیادهروی اربعین داشت ساعت ۱۰ صبح روز جمعه با پدر علی تماسگرفتیم. آن طرف خط، غوغایی به پا بود. صدای پدر با اشک و بغض شدیدی آمیخته بود. میگوید حالش بد است و بهتر است چند ساعت دیگر با او تماس بگیریم.ساعت از یک بعدازظهر گذشته بود که دوباره شماره پدر علی را گرفتیم. این بار عمویشگوشی را برداشت. حال او هم دست کمی از پدر علی نداشت.
-تسلیت میگویم آقای لندی. در خبرها میخواندیم که حال علی بهتر شده است. چرا ناگهان خبر فوت او منتشر شد؟ علی چند روزی بودکه وضعیت جسمی و روحی خوبی داشت و پزشکان هم راضی بودند، اما ناگهان همه چیز تغییر کرد. درخواست کمیسیون پزشکی کردیم وگفتیم پزشکان بیشتری برای معاینه به بالین علی بیایند. بیمارستان امام موسی کاظم(ع) متخصص ریه نداشت و چون علی دچار افت اکسیژن شده بود و مشکل ریوی داشت، ما مصر بودیم که یک فوق تخصص ریه علی را معاینه کند. جلسه کمیسیون پزشکی با تاخیر تشکیل شد و ما هم رفتیم و گفتیم متخصص ریهتان را معرفیکنید. گفتند کار پزشک ریه را پزشک بیهوشی انجام میدهد. ما میخواهیم یک فوق تخصص ریه بیاید و نظر بدهد، اما ناگهان علی دچار افت اکسیژن و بعد ایست قلبی شد.
این احتمال وجود داردکه قصوری رخ داده باشد؟ کادر درمان بیمارستان خیلی برای علی زحمت کشیدند، اما در این مورد کوتاهیکردند. حتی به طورکتبی نامه نوشتم و از عوامل بیمارستان و به خصوص عوامل اورژانس که شرایط روحی ما را به خوبی درک و مدارا کردند، تشکر کردم. آنها رفتار بسیار شایستهای داشتند، اما در این مورد کوتاهی کردند. یعنی از بیمارستان شکایت میکنید؟ نه چه شکایتی. صد خوبی هم کردند و این یک بدی همکنارش بود. خوبیهایشان را هرگز فراموش نمیکنیم. لحظات آخر زندگی علی کنارش بودید؟ بله با هم صحبت میکردیم. علی به باشگاه میرفت. سر به سر او میگذاشتم و میگفتم عمو، عضلاتت بیرون زده. گفت نه عضلاتم آب رفته است. حالم که خوب شود، دوباره به باشگاه میروم و عضلاتم را میسازم.
علی چطور پسری بود؟ شیفته امام حسین(ع) بود و در تمام روزهاییکه بستری بود، زیارت عاشورا گوش میداد. آرزو داشت به پیادهروی اربعین برود. پارسال میخواست برود که کرونا آمد و نشد. امسال پدرش به او قول داده بود که به زیارت اربعین میروند که این اتفاق تلخ افتاد. نماینده ولی فقیه در خوزستان به عیادت علی آمد و گفت این بارکه نشد و من به نیابت از شما به کربلا میروم و زیارت میکنم و سال دیگر با هم میرویم، اما علی طاقت نیاورد و روحش زودتر از جسمش به کربلا رفت. حال مادرعلی چطور است؟ بسیار بد است و هذیان میگوید.