داستان افراد سوخته
ماجرا از زبان غلامحسین

غلامحسین کریمی که یک کارگر ساده است در خانه‌ای استیجاری زندگی می‌کردند. غلامحسین و مرضیه، یک دختر و دو پسر دارند؛ نرگس،محمد باقر و امیر . زندگی ساده این خانواده پر از شادی و خوشی بود تا این‌که آن ات…


۰۳ مرداد ۱۳۹۹ | دلنوشته
نبض زندگی

حدودآبان ماه سال ۱۳۹۱،من در حسابداری مرکز آموزشی درمانی شهید مطهری به عنوان مسئول درآمد بیمارستان و همسرم به عنوان کارپرداز مشغول خدمت بودیم.


۰۳ مرداد ۱۳۹۹ | دلنوشته
1 2

با ققنوس همراه شوید: